
[이창희 칼럼] حمله قلبی آبی
[ad_1]
[경기타임뉴스= 이창희 기자] چلسی ، مستقر در لندن ، انگلیس ، با تصاحب رومان آبراموویچ ، یک مجتمع روسی در دهه 2000 ، دوران با شکوهی را تجربه کرد و از طریق سرمایه گذاری تهاجمی و ظهور سال بزرگ ، خود را به عنوان یک تیم قدرتمند در PL معرفی کرد.
اگر بازیکنی را انتخاب کنید که نماینده چلسی در دهه 2000 باشد ، ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد ، اما بسیاری از آنها لمپارد را انتخاب می کنند.
لمپارد برای چلسی بازی کرد ، رکوردهای زیادی را شکست ، و به عنوان قهرمان بیشترین گل و حمایت روحی در تیم نقش اصلی را بازی کرد.
به ویژه ، او جشن نگرفت و احترام گذاشت ، حتی اگر در سالهای آخر زندگی خود از چلسی به منچسترسیتی نقل مکان کند و به چلسی گل بزند.
پس از بازنشستگی ، لمپارد به عنوان مربی به چلسی بازگشت و عملکرد خوبی داشت و فصل گذشته یک بلیط لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد.
از آن زمان ، وی با سرمایه گذاری 300 میلیارد درآمد کسب شده در این فصل ، با حمایت از تیم مهاجم انتظارات زیادی را افزایش داده است.
با این حال ، برخلاف انتظار ، افت دو نفره آلمانی ورنر و هابرتز ، که انتظار عملکرد ناپایدار و ضعف در گلزنی را داشتند ، همپوشانی داشت و پس از انتصاب رومن ، تیم قوام یافت و کمترین امتیازات را تاکنون ثبت کرد.
جدایی لمپارد و چلسی تکان دهنده نبود ، اما این جدایی زیبا در تاریخ بود. کشور چلسی همچنین مقاله ای را منتشر کرد که پس از سخت گیری لمپارد به او اطمینان خاطر داد و همچنین لمپارد به چلسی احترام گذاشت.
این نوع پدیده اخیراً در بسیاری از باشگاههای مشهور اروپا مشاهده شده است.
همه باشگاه های بزرگ اروپا نمی توانند استادان را برای نتایج خوب جذب کنند ، بنابراین پس از انتصاب افسانه باشگاه به عنوان مدیر ، یک حلقه باطل تکرار می شود ، مشکلات مختلفی از جمله غلبه تیم و عدم تاکتیک به دلیل تجربه کم رهبری نشان می دهد.
این باشگاه نباید افسانه های نتایج خوب را مصرف کند ، بلکه باید یک مدیر منطبق با فلسفه باشگاه داشته باشد و رنگ تیم این تیم را نشان دهد و به یک تیم جذاب تبدیل شود.
قلب آبی اکنون متوقف شده و خاموش می شود. من مشتاقانه منتظر ارائه توهل جدید هستم.
[ad_2]